روزای خوب....
عاشقونه هایی برای توکه تا ابد دوست دارم
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:, توسط SamA |

تو را چشم در راهم ....

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 دی 1391برچسب:عاشقونه,عشق,عشقی,شعر عشقی, توسط SamA |

فـرهـاد می دانــستـــ
صـد سـال نمی تـواند کـوه را بـکنـد
فـقـط می خـواسـتــ یـکــ بـار
اسمـش را بـا شـیرین بیـاورند! 

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, توسط SamA |

 

لبخند تو

معجزه ی شیرینی است


كه رؤیای بهشت را


در دل ِ آدم


زنده می كند...

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, توسط SamA |

 عاشق هوس های عاشقانه ام

دست هایت را به من بده

به جهنم که مرا به جهنم میبرند به خاطر عشقبازی با تو !!!

تو خود بهشتی.....
 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, توسط SamA |

 


برای باز آمدن است که می رود.


نگران نباش


به زودی ...


ما به راهِ روشنِ آرامش خواهیم رسید.


فقط کافی ست ...


تاریکی بی پایانِ پیش رو را تحمل کنیم


حتماً سپیده دم سر خواهد زد


و خورشید باز خواهد گشت ...


 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:, توسط SamA |


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:عاشقونه,عشق,love,دوست دارم,تنهایی,داستان عاشقونه, توسط SamA |

*یه جمله: مواظب خودت باش*
*یه خواهش: هیچوقت عوض نشو*
*یه آرزو: فراموشم نکن*
*یه راز: خیلی دوستت دارم*
*یه حقیقت: دلم برات تنگ شده..... 

نوشته شده در تاريخ شنبه 17 دی 1391برچسب:شب,شباهنگ,شبانه,شعر عاشقانه,شعر شبانه,عشق, توسط SamA |

 

 

شبا هنگام لب دریاچه می رفتم و میگفتم با خود او یک شب انجا دیده خواهد شد من او را پیش از این هرگز ندیده نام او را نیز نشنیده و انگار روزگاری باهم آشنا بودیم شبی آمد ولیکن دیر وقت آمد نه فانوسی نه مهتابی هوا بس تیره بود و تار و دامن دریاچه پرطوفان سوار قایقی گشتیم و برخیز ابها رفتیم تا دیری من او را باز نشناختم زیرا که شب تاریک بود و موج نیرومند ولی ای افسوس ای اندوه او را موج ها بردند و اینک هر سحر در قلب من نیلوفری نمناک می روید 

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:عاشقانه,عشق,love, توسط SamA |

 تو آدم..
من حوا..
سیبی در کار باشد یا نه؟
در آغوش تو..
بهشت جاریست..
بوسه هایت طعم سیب میدهند..
همین کافیست..

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:عاشقانه,عشق,love, توسط SamA |

 چشمانم بی تابی می کند....
برای.....
مهمان کردن اشکهای ندیدنت.

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:عاشقانه,عشق,love, توسط SamA |

 بیا سیب را با هــــــــم گاز بزنیم...
..گـــــــــور پدر بهشت..!..
بهشت من آنجاست کــــــــــــه تورا به آغوش می کشم و.....
ساعت ها در هـــــــــــــرم نفسهایت حبس می شوم

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:عاشقانه,عشق,love, توسط SamA |

 گاه آمدنم بهر نوشتن برای توست
اما بودنت حتی در خاطره ای محو و تلخ
برای من فرصتیست تا به تماشای تو بنشینم
نخواهم نوشت تا زمانی که هستی
ثانیه ثانیه ام برای دیدن توست...

نوشته شده در تاريخ شنبه 16 دی 1391برچسب:ماه,عشق,عاشقانه,شبانه,ماه من, توسط SamA |

سلام مــاهٍ مـــن!دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود …!گفتم بیایم سراغ ِ خودت ..احوال مهتابیت چطور است ؟!چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟!چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟!چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟!چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟!چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده !راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟!می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟!یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شوی …. هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانتباشد !تو فقط ماه من بمان و باش !ماه من !مراقب خاطراتمان ، روزهای با هم بودنمان ...خلاصه کنم بهانه یٍ ماندنم مراقبٍ عشــقٍ من باش

نوشته شده در تاريخ شنبه 16 دی 1391برچسب:عاشقانه,دلنوشته,عشق,, توسط SamA |

رد پایت را که میگیرم،از تو دور تر میشوم.شاید کفش هایت را برعکس پوشیده ای!!!!!!!!

نوشته شده در تاريخ شنبه 16 دی 1391برچسب:لحظه,دلنوشته ,عشق,تنهایی,, توسط SamA |

یلحظه وایسا دنیا منم موندم تنها اینجا..... یلحظه وایسا تا عشقم بیادو منا ماشه..... منم اینجا تنها کی میاد روزهای خوب... دیگه تموم شده صبرم یلحظه ...یلحظه وایسا

نوشته شده در تاريخ شنبه 16 دی 1391برچسب:نگاه,شعر امام زمان, مهدی بیا, اس ام اس امام زمان, تنهایی,جمکران,ظهور,عشق, توسط SamA |




اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري

کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي

اي آنکه در حجابت درياي نور داري

من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟

برعکس چشمهايم چشمي صبور داري

از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما

کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟

در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت

کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 16 دی 1391برچسب:امام زمان,شعر امام زمان ,کشتی نوح,عشق, توسط SamA |

کشتی نساز ای نوح طوفان نخواهد آمد / برشوره زار دلهاباران نخواهد آمد

رفتی کلاس اول این جمله راعوض کن / آن مرد تا نیاید باران نخواهد آمد . . .

                                            یا صاحب الزمان 

                                                     .

                                                     .

                                                     .

نوشته شده در تاريخ شنبه 16 دی 1391برچسب:روزای خوب میاد,رسیدن,قطعه, توسط SamA |

میخواستم که با تو باشم اما جدا افتادیم....

                  میدونم یروز میاد که ما بازم باهمیم.....

                                   میدونم میاد روزای خوب بازم میاد...............

      

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 16 دی 1391برچسب:تلخ تر از تنهایی,عاشقونه,تنهایی, توسط SamA |

تلخ تر از خود تنهایی

آنجایی است که بعدها آن دو نفر

هی باید وانمود کنند که چیزی بینشان نبوده

که هیچ اتفاقی نیفتاده

که از همدیگر هیچ خاطره‌ای ندارند

هی باید وانمود کنند …! 

نوشته شده در تاريخ شنبه 16 دی 1391برچسب:سکوت کبود,دکتر شریعتی,اشعار دکتر شریعتی, توسط SamA |

هر لحظه حرفی از اعماق مجهول درون ما می جوشد

و همچون زبانه های آتش آتشفشانی

از سینه جَستن می کند و از حلقوم بالا می آید

تا از دهانه آـشفشان

از دهان ما سر بر دارد و بیرون ریزد

و سر به آسمان روح ،

چشم به راه آن منِ دیگرمان بردارد و نمی شود.

نمی توان ، که زنجیره ها فرا می رسند

و لب ها را فرو می بندند

و طناب ها برگردن می پیچند

و حلقوم را تا لحظه ی احتضار می فشرند و می فشرند .

تا نفس زندانی می شود و خفقان می رسد .

و چهره کبود می گردد و سکوت .از استاد شریعتی

و چه سکوتِ کبودِ سنگینِ بی رحمی ! 

از دکتر شریعتی 

نوشته شده در تاريخ شنبه 16 دی 1391برچسب:انتظار,لحظه ها,مهدی,بیا,, توسط SamA |

بیا ای عشق که لحظه ها نمیگذرن...

باکه تنهایی شده مرحم دلم....

کاش که این جمعه بیای دله همرو شاد کنی....

شایدم دله ماسخته که نمیایی...

لحظه هارو میشمورم منتظرت من میمونم...

از خدا میخوام یوقت نشم مثه کوفیا....

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 16 دی 1391برچسب:انتظار,مهدی,ظهور,جمعه انتظار, توسط SamA |

 

غروب جمعه
غروب جمعه دلم بوی یار می گیرد
افق افق دل من را غبار می گیرد
نه با زیارت یاسین دلم شود آرام
نه با دعای سماتم قرار می گیرد
نوای ندبه صبحم هنوز ورد لب است
که نغمه عشراتم به بار می گیرد
دل صنوبریم زین هوای مه آلود
نه از فراق که از انتظار می گیرد
قسم به عصر که خسران قرین انسان است
مگر هر آنکه دانش خود را به کار می گیرد
بدان که دلبر ما جان برای یاری خویش
در این دیار هزاران هزار می گیرد
به گوش منتظران گو که صبح نزدیک است
اگر چه شب ز رفیقان دمار می گیرد
جمال یار چو خورشید عالم افروز است
حجاب نفس تو را زان نگار می گیرد
تمام دلخوشیم یک نگاه کوچک اوست
ز چیست یار من از من کنار می گیرد
اگر که یار نخواهد به جلوه غم ببرد
دل زهیر چو شبهای تار می گیرد 

نوشته شده در تاريخ جمعه 15 دی 1391برچسب:عاشقانه,عشق,بودن,نبودن,شعر,دلنوشته,, توسط SamA |

دوستت دارم کمتر از خدا و بیشتر از خودم چون به خدا ایمان دارم و به تو احتیاج!!

 

 

شب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد. بیدار باش من با سبدی پر از بوسه می آیم و آن را قبل از چیدن روی گونه هایت می کارم تا بدانی ای خوبم دوستت دارم

 

 

 

 

نور دلیل تاریکی بود و سکوت دلیل خلوت، تنها عشق بی دلیل بود که تو دلیل آن شدی

 

 

 

 

عشق کنار هم ایستادن زیر باران نیست...!!! عشق این است که یکی برای دیگری چتر شود و دیگری هرگز نفهمد چرا خیس نشد

 

 

 

 

بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند.قاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن است بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند.تارموی توست اما ریشه ی عمر من است

 

 

 



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 17 دی 1386برچسب:عاشقانه,عشق,love,پسرک,داستان کوتاه,, توسط SamA |

 از خانه تا مدرسه را دویده بود...

نفس نفس میزد

"آقا اجازه هست؟"

زنگ انشا بود

"عید شما چگونه گذشت؟"

و کیف پسرک پر از فال هایی بود که نخریده بودند...

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.